این است زندگی
از پنجره حیاط را مینگرم
پرندهای آواز میخواند
صدای هندوانهفروش به گوش میرسد
کودکی میگرید
زنی میخندد
گربه از روی دیوار میپرد
صدای اذان در خانه میپیچد
کودکی توپبازی میکند
زن همسایه کودکش را سرزنش میکند
صدای لالایی پیرزنی به گوش میرسد
دری بسته میشود
بوسهای مهمان گونهای میشود
خورشید پشت ساختمانها به خواب میرود
شب سلام میکند
این است زندگی
کودکی گل میفروشد
مردی دود سیگار را به ریههایش هدیه میدهد
دختری در خیابان گیتار میزند
مردی در زبالهدان چیزی میجوید
مادر دست کودکش را میکشد
زنی آبستن بستنی میخورد
کودکی با حسرت او را مینگرد
صدای لاستیک ماشینی به گوش میرسد
مرد دادزن وسط خیایان به خواب میرود
پیرمردی عصا بهدست در صف نان میایستد
زنی سبز پاک میکند
توپی شیشه را میبوسد
قناری در قفس عاشقانهای سر میدهد
ابر با نوای قناری میگرید
دختری لبش را اناری میکند
دختری در باد میرقصد
شمعدانی خنده سر میدهد
نوزادی متولد میشود
این است زندگی
ساده
تلخ
شیرین
گذرا
نویسنده: عهدیه فزونی
4 پاسخ
چقدر زیبا بود
ممنون لیلای عزیز
خیلی قشنگ بود. منو یاد یکی از خاطرههام انداخت که در راه پیاده روی از جایی رد شدیم که صدای ساز میآمد و کمی آنورتر صوت الرحمن برای مرده ای. دنیا خیلی کوچک است.
ممنون افسانه جان. دنیا با تضادهاش زیباست.