زن باید استقلال مالی داشته باشه

“دخترم سعی کن دستت تو جیب خودت باشه. زن باید استقلال مالی داشته باشه.”

***************

زن پشت چرخ خیاطی نشست و به سبد پر از پارچه نگاهی کرد. امروز باید حداقل سه لباس بدوزد.

پارچه برش خورده را زیر چرخ گذاشت. سفری به گذشته کرد.

+  “داداش این چه زنیه گرفتی مدام پشت چرخه.”

– کمک خرجمه داره زخمت می‌کشه.

+ “نمی‌دونم دختر خاله‌ات چه عیبی داشت که اینو گرفتی همش پشت چرخه. یه سرم بهم نمی‌زنه.”

– سرش شلوغه مادر. مگه نمی‌بینی همش کار می‌کنه تا قست‌های ماشین رو بدیم.

+ +انگار دکتره. این پارچه رو ببر بگو برام پیرهن بدوزه مثل قبلیه باشه.

نصیحت مادرش در ذهنش چرخی زد “دخترم سعی کن دستت تو جیب خودت باشه. زن باید استقلال مالی داشته باشه.”

+ مامان من گشنمه. ناهار چی داریم؟

– ناهار چی داریم خانم.

+ برو چند تا ساندویج بخر. کارت تو کیفمه.

اولین لباس که تمام شد، زن از پشت چرخ بلند شد. کمرش میلی به راست شدن نداشت. دردی مهرهای

کمرش را به هم فشرد. چشمش به سینک پر از ظرف که افتاد غمی در چشمانش نشست.

– خانم پول داری یکم بهم قرض بدی؟

+ برای چی میخوای؟

– ماشین خرابه؟

+ باید چرخم رو عوض کنم. صداش درامده. اذیت میکنه.

– اون که واجب نیست.

+ ماشین که از پارکینگ بیرون نمیره واجبه؟

– حالا یه بارم دستم جلوی تو دراز شد.

+ یه بار! گفتم که فعلن ندارم.

– تقصیر منه که اجازه میدم کار کنی.

+ خیلی دلم می‌خواد اجازه ندی کار کنم. ببینم کی تا لنگ ظهر می‌خوابه.

– سرکوفت می‌زنی. کار هست و من نمی‌کنم.

+ چند بار گفتم باهم تولیدی بزنیم.

– من بیام خیاطی کنم.

+ نه بگیر تا لنگ ظهر بخواب تا دعوتنامه استخدام برات بیاد.

– نخواستم بابا.

زن دوباره پشت چرخ نشست. زیر لب گفت: هی مادرجان خدا رحمتت کنه آخه این چه نصیحت بود بهم

کردی. همه دستشون توجیب منه الا خودم.

نویسنده: عهدیه فزونی