شازده احتجاب
نام کتاب: شازده احتجاب
نویسنده: هوشنگ گلشیری
انتشارات: نیلوفر
چاپ اول ۱۳۴۸
چاپ هجدهم پاییز ۱۴۰۰
درباره نویسنده
هوشنگ گلشیری به تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد. در کودکی همراه با خانواده به آبادان
رفت. خود وی دوران زندگی در آبادان را در شکلگیری شخصیت خود بسیار مؤثر میدانست. در سال ۱۳۳۸
تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی صائب در همین
دوره نیز اتفاقی مهم در زندگی او بود. گلشیری کار ادبی را با جمعآوری فولکلور مناطق اصفهان در سال
۱۳۳۹ آغاز کرد.
گلشیری مدتی شعر میسرود. خیلی زود دریافت که در این زمینه استعدادی ندارد، بنابراین سرودن را
کنار گذاشت و به نگارش داستان پرداخت. وی پس از چندی همراهِ شماری از نویسندگان نواندیش مانند
ابوالحسن نجفی و محمد حقوقی جلسات یا حلقهٔ ادبی جُنگ اصفهان را پایه گذارد.
گلشیری از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ به دعوتِ بهرام بیضایی در دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران استادی
کرد. او در سال ۱۳۵۸ با فرزانه طاهری که مترجم است ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای
غزل و باربد است. احمد گلشیری برادر وی مترجم و سیامک گلشیری برادرزاده او نویسنده است.
سرانجام گلشیری در سن ۶۲ سالگی بر اثر ابتلاء به بیماری مننژیت که نخستین نشانههای آن از پاییز
۱۳۷۸ خورشیدی پدیدار شده بود در خرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایرانمهر درگذشت. او را در امامزاده طاهر
شهر کرج به خاک سپردند.
آثار هوشنگ گلشیری
مقالهٔ اصلی: کتابشناسی هوشنگ گلشیری
مجموعههای داستانهای کوتاه
مثل همیشه، نمازخانه کوچک من، جُبّهخانه، پنج گنج، دست تاریک دست روشن، نیمهٔ تاریک ماه (برگزیده آثار- کتاب اول )
داستانهای بلند
شاه سیاهپوشان، حدیث ماهیگیر و دیو
رمانها
شازدهٔ احتجاب، کریستین و کید، بره گمشده راعی، معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن، آن سوار که خواهد آمد، در ولایت هوا، تفننی در طنز، آینههای دردار، جِننامه
فیلمنامه
دوازده رخ
غیرداستانی
ویرایش گلستان سعدی نسخهٔ تصحیح شدهٔ محمدعلی فروغی، باغ در باغ مجموعه مقالات،در ستایش شعر سکوت، (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر)، جدال نقش با نقاش، بررسی آثار سیمین دانشور (از آتش خاموش تا سووشون)
(ویکی پدیا)
درباره کتاب شازده احتجاب
بارها نام هوشنگ گلشیری را از زبان استاد کلانتری شنیده بودم. استاد کلانتری قلم و سبک نگارش آقای
گلشیری را دوست داشتند و مطالعه آثار ایشان را به نویسندگان تازهکار پیشنهاد کرده و آن را برای
پیشرفت قلمشان مفید و موثر میدادند.
کتاب شاهزاده احتجاب داستان خسروخان شازدهای از نسلی بزرگ است که مرض سل بیماری میراث
خانوادگیشان است. بیماری که همه را در دام خود میکشاند و ذره ذره به کام مرگ زودهنگام میکشاند.
شاهزاده به همراه همسرش فخرالنساء و فخری خدمه زنش زندگی میکند. شازده رفتارهای اجدادش را
مرور میکند؛ به جای افتخار به آنها درکشان نمیکند و به نوعی سردرگم است.
داستان سیری روان و خاطره گونه داشته و از زبان سه شخصیت روایت میشود. این نوع روایت به خواننده
کمک میکند تا همه شخصیتهای داستان را به خوبی شناخته و آنها را به درستی درک کند. در واقع
نویسنده از جریان سیال ذهن برای پیشبرد داستان استفاده کرده است. قلم نویسنده و شخصیتپردازی و
توجه به جزییات و صحنهسازی تابلویی را در برابر چشم خواننده خلق میکند. گویی خواننده گوشهای
نشسته و زندگی شازده احتجاب را مینگرد. قلم آقای گلشیری و به کاربردن لغات مختلف و متفاوت،
احاطه بر فرهنگ و آداب و رسوم نشانگر توانایی او در نویسندگی است.
برداشت من از شازده احتجاب
داستان شازده احتجاب داستانی عجیب بود با روایتی عجیبتر. کتاب از زبان سه نفراز شخصیتهای
داستان روایت میشد. دو اربابزاده و یک خدمه. از ابتدای مطالعه کتاب سعی کردم شازده را درک کنم.
شرایطی که در آن رشد کرده و نوع تربیتش شخصیتی خاص از شازده ساخته. فردی که هیچ معنایی در
زندگی ندارد و روزها را عبث سپری میکند. عاشق میشود؛ اما بیماری موروثی و زودهنگام فخرالنساء بر
روحیات شازده تاثیر میگذارد. برعکس شازده فخرالنساء به سنن آبا و اجدادیشان علاقهمند است و برای
شناخت اجدادش خاطرات آنها را مطالعه میکند. خاطراتی که بیشتر شرح خشونتهای اجدادشان است.
فخری کنیزکی که جز اطاعات کاری از دستش بر نمیآید. اگر هم بخواهد نمیتواند کاری پیش ببرد. فخری
بازیچه شازده است. بنا به سنن اربابان، کنیزان جزء اموالشان محسوب شده و آنان حق هرگونه
بهرهکشی از آنها را دارند. کتاب به پایان رسید و ذهنم در میان ورقهای کتاب سرگردان ماند. شازده
احتجاب را در میان غم و اندوه با فخری تنها میگذارم و قضاوتش نمیکنم.
نویسنده: عهدیه فزونی
آخرین دیدگاهها