نظم دادن به ذهن
چند روزی است که نقاش مشغول رنگ کردن خانه است. در حین مطالعه، نوشتن و هر کار دیگری ذهنم
درگیر خانه بههمریختهمان میشود.این روزها ذهنم هم مانند خانهمان آشفته است. نظم ذهنم به هم
ریخته و دست کمی از یک سمساری ندارد. تلاشم برای نظم دادن به آن چندان موفقیتآمیز نبوده. ذهن
هم نیاز به چیدمان و نظم دارد. هر چیز باید در جای خود قرار گیرد تا دسترسی به آن آسانتر شود. باید
اطلاعات را دستهبندی کنم و هر کدام را در پوشهای خاص قرار دهم. برای این کار نوشتن را به کمک
میطلبم. با نوشتن اطلاعات دستهبندی آنها آسانتر بوده و سرعت مییابد . راه دیگری که به ذهنم
میرسد برنامه ریزی است. وقتی کارهای روزانه را در برنامه میگنجانم ذهنم از سردرگمی نجات مییابد و
به جای اینکه زیر تلی از افکار به هم ریخته سردرگم شده و زمان را از دست دهد به انجام کارها خواهد
پرداخت.
نوشتن افکار روزانه، مخصوصن افکار آزاردهنده نیز در آرامسازی و نظم دادن به ذهن موثر است. زمانی که
فکری یا رفتاری ذهن را درگیر میکند بهترین را بیرون راندن آن فکر است. البته این بدان معنا نیست که
مانند جنگجویی شمشیر به دست گرفته و به مبارزه با فکر آزاردهنده بپردازید، بلکه باید به آن فکر اجازه
دهیم وارد ذهنمان شود. به حرفهایش گوش داده و راه حلمان را ارائه دهیم و درآخر فکر را روانه
جایگاهش کنیم. رفتار دوستانه و همدردی با افکار مزاحم تاثیر بیشتری از جنگیدن با آن بر آرامسازی ونظم
ذهن دارد. دیالوگنویسی در این مرحله میتواند به شما کمک کند.
افراد مختلف راههای متفاوتی برای آرام ساختن و نظم دادن به ذهن خود دارند مانند گوش دادن به
موسیقی، پیادهروی، گفتگو با یک دوست،خوردن فنجانی چای یا قهوه. اگر راهی برای آرام ساختن ذهنتان
یافتهاید بدانید گام مهمی برداشتهاید، زیرا ذهن منظم همراه خوبی در مسیر موفقیت است.
بارذهنی دستبندی بر دستهای ذهن
نویسنده: عهدیه فزونی
4 پاسخ
آفرین عهدیه جان
پیشنهادات خوبی دادی
موافقم نباید با ذهن جنگید
دیالوگ نویسی راه خوبیه
و نظم بیرونی خیلی کمک میکنه به نظم درونی و بر عکس نظم و آرامش درونی میتونه یک آشفتگی بیرونی رو به نظم و آرامش برسونه
ممنون زهرای عزیز. با نظم درونی موافقم چون علاوه بر نظم بیرونی آرامش رو هم به همراه میاره.
عهدیه عزیزم هیچی عین برنامه ریزی قبل از خواب به ذهن نظم نمیده روی یک کاغذ کوچیک کنار میز کار بزاریش و طبق اون کاهات رو انجام بدی
پیشنهاد خیلی خوبیه. مدتیه ازش غافل شدم. حتمن دوباره سراغش میرم.