پنبه
عمر پنبه به بادی بند است.
پنبه با هر نسیمی به خود میلرزد.
آنچه را حلاج رشته بود، باد پنبه کرد.
در دوئل پنبه و باد پنبه به فنا رفت.
باد رشته عمر پنبه را پنبه کرد.
باد پنبه در گوش کرد تا التماسهای پنبه را نشنود.
پنبه در گوش کردم تا صدای وجدانم را نشنوم.
حلاج عاشق رقص پنبههاست.
باد با پنبه سر پنبه را برید.
حلاج با پنبهای که رشته بود به دار آویخته شد.
عنکبوت
ذهنم تار عنکبوت بسته است.
عنکبوت پنجره خانهاش را تار زد.
تارهای عنکبوت رویای مگس را بر باد داد.
عنکبوت تارزن ماهری است.
تاربافی شغل اجدادی عنکبوت است.
عنکبوت دعوت هر ارکستی را قبول نمیکند.
عنکبوت با تار زدن حشرات را سحر میکند.
رشته عمر حشرات دردست تار عنکبوت است.
تار عنکبوت آهنگ مرگ مینوازد.
عکبوت تارش را کوک کرد و آهنگ میرن آدمها را نواخت.
جوش آوردن
کلهاش که داغ کرد جوش آورد.
هر وقت آب نمیخورم جوش میآورم.
پایش را که روی ترمز گذاشت از کلهاش دود بلند شد.
هر وقت مادر شوهرش را میبیند موتورش داغ میکند.
برای رسیدن به حقش تختهگاز میرود.
هر وقت باران میبارد برفپاکن عینکش را روشن میکند.
برای رسیدن به حقش از بنرین سوپر استفاده میکند.
برای کفشهایش لاستیک نو خرید تا زودتر به مقصد برسد.
نویسنده: عهدیه فزونی
4 پاسخ
عالی بود. کاریکلماتورهات حرف نداشت
ممنون لیلای عزیزم.
آفرین عهدیه جان
خیلی خوب بود عزیزم
اینا رو خیلی دوست داشتم :
عنکبوت تارزن ماهری است.
باد با پنبه سر پنبه را برید.
آنچه را حلاج رشته بود، باد پنبه کرد.
هر وقت آب نمیخورم جوش میآورم.
پایش را که روی ترمز گذاشت از کلهاش دود بلند شد.
ممنون زهرای عزیزم. خوشحالم که دوست داشتی عزیزم.