یک سبد کاریکلماتور هدیه‌ای از یک دوست

بهترین هدیه از یک دوست

هفته قبل زهرای عزیز برای یکی از پست‌هایم نظری نوشته بود و لینکی گذاشته بود که به آن سر بزنم.

لینک را زدم و کلمه کاریکلماتور ظاهر شد. همین یک کلمه برای خوشحالیم کافی بود. بی‌درنگ شروع به

خواندن کردم. برخی کاریکلماتورها( وقتی سرم باد می‌کند افکارم مغشوش می‌شود. شمع عشقم

با باد بی‌مهریت خاموش شد) بسیار زیبا و پرمحتوا بودند. هر کاریکلماتور را که می‌خواندم آفرینی به زهرا

می‌گفتم و قلمش را تحسین می‌کردم. در پایان کاریکلماتورها با جمله تقدیم به عهدیه فزونی عزیزم مواجه

شدم. یک سبد کاریکلماتور بهترین هدیه‌ای بود که می‌توانستم دریافت کنم. در یک آن حجمی از

عشق وارد قلبم شد. چنان انرژی بدنم را فرا گرفت که می‌خواستم پرواز کنم. کاش زهرا کنارم بود و در

آغوش می‌کشیدمش و بوسه بارانش می‌کردم. یک سبد کایکلماتور روبه‌رویم بود و من از خواندنش

سرمست می‌شدم.

کاریکلماتورهای زهرای عزیز برایم بسیار ارزشمند بود زیرا عطر عشقش سرمستم می‌کرد.

کاریکلماتورهای زهرا زمانلو

باد

باد، بادبادک را به نشانه تحقیر روی دست بلند کرد.

اگر باد نباشد، درختان خشکشان می‌زند.

با قلقلک‌های باد برگ‌ها خندیدند.

بید هر گونه نسبت فامیلی با باد را رد کرد.

بید که باشی به هر بادی بر بادی.

باد و بودش از هارت و پورتش می‌وزید.

بادِ روز به بارانِ نیم روزی فرو نشست.

باد تا زمان فرو نشستن خشمش با درختان دست به گریبان است.

خشمِ فرو خورده آسمان به باد نازل شد.

آسمان باز هم در جواب بله بفرمایید زمین بادی فوت کرد.

باد که نباشد درختان زخم صاف ایستادن می‌گیرند.

باد در حال اعتراف گیری از درختان است.

وقتی سرم باد می‌کند، افکارم مشوش می‌شوند.

آسمان بادش را سر زمین خالی کرد.

باد، افکارم را به جای نامعلومی برد.

بادِ غرورش که خالی شد، باران شرم روی پیشانیش نشست.

نمی‌دانستم اینگونه بر بادم می‌دهی که دیگر هیچ وقت خود را پیدا نکنم.

شمعِ عشقم به بادِ بی‌مهریت خاموش شد.

بادِ ناملایمات، زندگیم را طوفانی کرد.

 

تقویم

تنها محل جمع شدن چهارفصلِ‌زمین بدون دادن تلفات، تقویم است.

تقویم زندگیم مدتی است که روی زمستان خشکش زده.

خردادِ تقویم برای نمایان شدن، هر روز دارد اردیبهشت را زیر زیرکی هل می‌دهد.

با ورق زدن تقویم هم گاه روزهایم نمی‌گذرد.

برای پیشرفت روز افزون، تقویم را با سرعت ورق زدم.

تقویم افکارم دو روست. افکار سازنده و افکار مخرب.

تقویمِ احساساتم مشوش‌ترین تقویم‌هاست.

برای گذشتن از روزهای تلخ، تقویم را ورق زدم.

تقویم زندگیم به دو بخش تقسیم شده، قبل از تو و بعد از تو

 

کاریکلماتور۳

 

نوشته شده عهدیه فزونی

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

3 پاسخ

  1. سلام عهدیه عزیزم
    چقدر این جملات منو تا آسمونا برد:
    در یک آن حجمی ازعشق وارد قلبم شد. چنان انرژی بدنم را فرا گرفت که می‌خواستم پرواز کنم. کاش زهرا کنارم بود و در آغوش می‌کشیدمش و بوسه بارانش می‌کردم.

    خدا رو شکر که این کار تونست قلب مهربونتو شاد کنه عزیزم😘❤️
    سلامت باشی و پر از شور زندگی🤲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *