شعریست درون من، آبستن اشک و آه ( آنافورانویسی)
شعریست درون من شعریست درون من، آبستن اشک و آه شعریست درون من، سرد و سوزان که میگرید و میگریاند میسوزد و میسوزاند شعریست درون من، با چمدانهای
کیش و مات( داستان کوتاه)
کیش و مات وارد خانه آقاجان شدم. بوی قورمه سبزی بر خانه حکومت میکرد. نسیم پردههای سفید را قلقلک میداد. چند گلدان کنار پنجره با آفتاب عشق بازی
آدمها اثر احمد غلامی نویسنده معاصر ( معرفی کتاب)
آدمها از احمد غلامی در یکی از تمرینهای کارگاه نوشتن با مجموعه داستان کوتاه آدمها اثر آقای احمد غلامی آشنا شدم. استاد کلانتری فهرستی از اسامی را خواند
تعادل داشتن در احساسات( نودوپنجمین ایده از صدویک ایده توسعهفردی)
تعادل داشتن در احساسات تعادل داشتن در احساسات مانند راه رفتن روی خط صافی است که علاوه بر آسانتر کردن دستیابی به هدف، زمان رسیدن به آن را
نازی ( آدمها، تمرینی از کارگاه نوشتن براساس کتاب آدمها از احمد غلامی)
نازی نه کسی آمدنش را فهمید و نه رفتنش را. یک شب چراغ خانه بیبی زینب روشن شد. از فردایش فهمیدیم که خانه بیبی زینب را اجاره دادهاند. یک
پروانگی
پروانگی هوای گرم و دلچسب بهار پوست ظریفش را نوازش میکرد. از تناول برگهای جوان و خوشمزه لذت میبرد. پرواز پروانهها و آواز پررندهگان روزش را زیباتر میکرد. دنیا
آرشیو نوشتهها
دستهها
- آنافورا (۸)
- برگی از زندگی (۱۳)
- تمرینهایی برای نوشتن (۲۳)
- توسعه فردی (۱۱۱)
- جستار (۱)
- خاطرهنویسی (۲)
- داستان (۸)
- داستانک (۳۱)
- دستهبندی نشده (۳)
- دلنوشته (۱)
- کاریکلماتور (۱۲)
- معرفی کتاب (۸۲)
- مقاله (۶۷)
- نمایشنامه تک پردهای (۲)
آخرین دیدگاهها